نوشته های پراکنده یک شب پره

ساخت وبلاگ
ایستاده پس پنجره­ ی تنهاییمرد غمگین؛دل سپرده به نسیمو نگاه تر او همسخن ابر بهار؛چه بهاری؟همه ایام پر از بوی زمستان شده است؛چه امیدی به بهار، آن زمانی که دل گرم زمین یخ زده است؟چشمه ها خشکیده،رودها را چه بگویم که پر از بوی تعفن شده است.به چه دلخوش باشد؟ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۰ساعت 6:11 توسط شب پره (nox)| | نوشته های پراکنده یک شب پره...
ما را در سایت نوشته های پراکنده یک شب پره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zomorod-noxo بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 11:25